در همسایگی گودزیلا-قسمت ششم

در همسایگی گودزیلا-قسمت ششم

رادوین همه آب پرتقالم و خورده بود وحالام داشت آیس پک می خورد.
جیغی کشیدم وگفتم:توبه چه حقی به اونا دست زدی؟!
رادوین بی توجه به من،ته آیس پک و هم درآرود.تاجایی که صدای خ خ نی دراومد.
لیوان خالی و روی میز انداخت و روبه من گفت:خوشمزه بود!
عصبانی نزدیک ترشدم و سر جام نشستم.
روبه رادوین گفتم:تواگه آب پرتقال و آیس پک می خواستی،خودت سفارش می دادی.چرا مال من و خوردی؟!
نیم نگاهی به امیرو ارغوان انداختم تا لااقل اونا به دادم برسن ولی ای دل غافل!!!
امیر وارغوان اونقدر حواسشون به حرف زدنشون بود که اصلا متوجه قضیه نشده بودن.
پوفی کشیدم و روبه رادوین گفتم:نگفتی؟!چرا مال من و خوردی؟

 

 

 

 

دانلود

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: رمان ایرانی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 1 آذر 1399برچسب:, | 11:52 | نویسنده : محمد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سحر دانلود